جزئیات حسین شریعتمداری از ماجرای فوت مهسا امینی | آقایان مدعی قتل امروز شریک جرماند | انتقاد تند از اصلاح طلبان | استفاده از ترفند «شایعه ساندویچی»
تاریخ انتشار: ۳ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۸۰۸۷۳
به گزارش همشهری آنلاین، حسین شریعتمداری، مدیر مسؤول روزنامه کیهان در ارتباط تلفنی با "امواج شبهه" ضمن تشریح مسئولیت رسانه در برابر فوت مهسا امینی و شلوغیهای اخیر گفت: تمام اسناد، شواهد و قرائن حاکی از آن است که وقتی خانم امینی به ساختمان [نیروی انسانی پلیس برده شد، دچار سکته مغزی شد و بعد از احیا و انتقال مجدد به بیمارستان، به رحمت خدا رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به سوابق پزشکی مرحومه و جراحی قلب یا مغز (!) گفت: پزشکی قانونی مأمور بررسی قضیه است که اعلام کرده ضربهای در کار نیست و فیلم منتشرشده از ماجرا هم نشان میدهد ایشان کاملاً عادی دچار سکته قلبی شدند و این اتفاقی است که در هر حالت دیگر احتمال رخ دادن آن میرود.
به گفته شریعتمداری این اتفاق [سکته و مرگ] در هر حالت و شرایط دیگری هم ممکن است اتفاق افتد و به پلیس ارتباطی ندارد و اگر انتقادی هست، نباید به خیابانها بریزند؛ آمبولانس آتش بزنند و آدم بکشند؛ چون این واکنش را نمیتوان عکسالعملی نسبت به آن ماجرا قلمداد کرد.
وی چنین رخدادهایی را به عملکرد داعش تشبیه کرد و گفت: کسانی به صحنه آمدند و به این موضوع اعتراض داشتند که اصلاً به سابقه آنها نمیخورد.
شریعتمداری ادامه داد: کومله و منافقین حقیرتر از آناند که ماجرایی اینچنین را سامان دهند و معتقدم این کار به دست سرویسهای اطلاعاتی بیگانه است.
حال در تبلیغات خود این مسئله را بهحساب خود میگذارند و اعلام میکنند در داخل کشور دارای [پایگاهی هستند]؛ درحالیکه ما اینها را میشناسیم و شواهد هم موجود است که ماجرا بالاتری است.
مدیرمسئول "کیهان" در مصاحبه با رادیو گفتوگو با اشاره به گزارش تلویزیون اسرائیل که مدعی شد بهعنوان اولین موضعگیری به این ماجرا اعتراض کرده و خواستار اعتراض مردم شده است، افزود: شما ببینید اسرائیل در میان مردم ما چه جایگاهی دارد؟!
شریعتمداری از موضعگیری بایدن و دیگر مقامات امریکایی سخن گفت و ادامه داد: ما با جریانی روبهرو هستیم که در پی اغتشاش و حتی قتل مردم ایران و هراس آفرینی در جامعه ماست؛ ولی معتقدم باید روشنگری و تبیین صورت گیرد ولی تبیین برای کسی است که میخواهیم او را بیدار کنیم.
وی با بیان این که تبیین در میان افرادی که حجاب از سر زن ایرانی برمیدارند و آمبولانسها را به آتش میکشند و مردم را به قتل میرساند، تأثیر ندارد، به سابقهدار بودنِ بازداشتشدگان اشاره کرد و افزود: اولاً باید بهشدت با کسانی که دست به چنین اقداماتی زدند، مقابله شود چون باید بدانند ایران جایی نیست که هر کاری خواستند بکنند و کسی هم با آنها کاری نداشته باشد.
البته ممکن است برخی دوستان مدعی باشند باید احکام ملایم و با تسامح باشد ولی این شیوه برخورد باکسانی است که از واقعیت اطلاعی ندارند.
شریعتمداری از دیگر سو شدیداً نسبت به پرداختن کلیه رسانههای داخلی به این ماجرا اعتراض کرد و افزود: مگر چه اتفاقی است که درباره آن بزرگنمایی میکنیم؟
اما دشمن در عرصه رسانه از ترفند "شایعه ساندویچی" استفاده میکند؛ یعنی فقط به اثر لحظهای توجه داشته و به موضوعات پیرامونی که بعداً اتفاق میافتد، کاری ندارد و سپس به "تراکم شایعه" دست میزنند.
وی دروغپردازی و کشته سازی را از انواعِ اقداماتِ حاشیهای چنین اخباری دانست که با شایعه همراه میشود و با اعتقاد بر این که این حرکت در مقابل دستاوردهای بزرگ جمهوری اسلامی و حضور ایران در شانگهای بوده است، مواضع رئیسجمهور را در مجمع عمومی سازمان ملل "هوشمندانه" توصیف کرد و گفت: اینستاگرام هر بار نام و عکس شهید سلیمانی را حذف میکرد و رئیسی در سازمان ملل عکس او را نمایش داد و رئیسجمهور قبلی امریکا را به قتل متهم کرد.
این فعال رسانهای در پاسخ به سؤال یکی از مهمانان برنامه که به واژهسازی اصلاحطلبان اشاره کرد و از "چگونگی موضعگیری درباره بیانیه احزاب اصلاحطلب که به معنای مقصر جلوه دادنِ جمهوری اسلامی علیه نیروهای انتظامی صادرشده" پرسید، گفت: این آقایان قبل از روشن شدن ماجرا و بدون این که از آن اطلاع داشته باشند، از [مرگ خانم امینی بهعنوان] قتل یادکردند.
شریعتمداری بر این باور است که این افراد شریک جرم آشوب و قتلهای اتفاق افتاده هستند و آقایان باید مورد بازخواست قرار گیرند و از آنها بپرسند بر اساس کدام استناد و منطق مدعی بودند که قتل اتفاق افتاده؛ چون این مسئله باعث شد عدهای دچار اشتباه شوند و کشته شدن بخشی از هموطنان ما را در پی داشت. در جریان ۸۸ همین جریان پا به پای فرمول فتنه پیش رفت.
وی به رادیو گفتوگو گفت: داعش هم به هر جا میرفت زنان و دختران را به اسارت و کنیزی میبرد و به شیوخ عرب میفروخت ولی آقایان نسبت به این مسئله بیتفاوت هستند و برای خانم مهسا امینی دل میسوزانند. هرچند عدهای ورود غیر عمد به این ماجراها داشتند و آنهایی که تعمداً ورود کردند، حساب دیگری دارند.
کد خبر 708296 برچسبها حسین شریعتمداری - کیهان مهسا امینی اصلاح طلبانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: حسین شریعتمداری کیهان مهسا امینی اصلاح طلبان مهسا امینی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۸۰۸۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعتراض تند روزنامه نزدیک به سپاه به حسین شریعتمداری
روزنامه اصولگرای جوان از آنها که به دنبال دوقطبی سازی بین رهبری و دفتر ایشان هستند انتقاد کرد.
این روزنامه نوشت: نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و میتوانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.
سه روز از توییت یک عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبری درباره تذکر به مسئولان میگذرد و هنوز بحثها پیرامون گشت ارشاد و دلیل تذکر رهبری و چرایی انتشار این توییت و موج حملاتی – شاید سازمان یافته- علیه دفتر حفظ و نشر آثار رهبری کم و بیش داغ است.
در ورای این بحث و مجادله، موضوعی مهمتر رخ نموده که اهمیت آن این قدرت را دارد که کل موضوع توییت و تذکر در برخی نحوههای اجرایی گشت ارشاد را صرفاً به عنوان یک «مصداق» از مفهوم خود قرار دهد. اما این موضوع مهم چیست؟ تلاشی منفور برای القای دوقطبی رهبری و دفتر رهبری.
دفتر رهبری یا دفتر حفظ و نشر آثار ایشان طبعاً همچون خود رهبری نیستند، اما این هم که تصور شود رهبر و دفتر دو قطب مخالف یکدیگر هستند، دور از تعقل و سیاستورزی و همراه با تبعات خطرناکی است.
آنچه پس از توییت عضو دفتر نشر، در فضای مجازی از سوی جریانی تندرو غلبه یافت، القای خودسری این فرد و علنی کردن تذکر برخلاف نظر رهبری بود. برخی از مردم عادی هم، چون تذکر رهبر معظم انقلاب به فراجا را قابل هضم در چارچوب فکری خودساختهشان ندیدند، این تحلیل کذایی را به عنوان خبر صادق پذیرفتند که آن توییت خودسرانه زده شده است.
اما هیچ کس از میان این جمع نخواست به این موضوع فکر کند که مگر میشود خودسری در دفتر رهبری تا این حد برسد که علنی، رسمی و به اسم دفتر نشر، نسبتی –به زعم این افراد- خلاف واقع به رهبر انقلاب وارد شود و رهبر قدرت ساماندهی موضوع و برخورد با آن را نداشته باشند؟! و حتی پس از جنجال بسیار، آن فرد باز توییت دیگری بزند و بر توییت قبلی تأکید کند و باز رهبری و اطرافیان معتمد ایشان ساکت بمانند و او را توبیخ و مواخذه نکنند و به مردم نگویند که فریب او را نخورید؟!
کسانی که بر طبل دوقطبی «آقا و دفتر آقا» میکوبند، اعتبارزدایی از مواضع غیررسمی رهبری را همپای اعتبارزدایی از دفتر رهبری پیش میبرند. اکنون درباره آگاهانه یا ناخودآگاه بودن چنین اقدامی نمیخواهیم اظهارنظر کنیم، اما پیشینهای که از این اقدامات در خاطره سیاسی ما مانده، نشان میدهد که دفتر رهبری بهانه است. اینکه چرا میخواهند اعتبار این مواضع رهبری را دچار خدشه کنند، میتواند دلایلی داشته باشد که در این نوشتار صرفاً دلیلی برآمده از نگاه خوشبینانه ذکر میشود و باقیاش بماند برای بعد!
با نگاه خوشبینانه، ما با جماعتی مواجه هستیم که مطابق با نگاه خود و برای خود یک آیتالله خامنهای ساختهاند که البته با آیتالله خامنهای موجود، به لحاظ فکری متفاوت است. این جمع وقتی در برابر موضعی از رهبر قرار میگیرند که با نظرات خودشان مخالف است، به جای تطبیق خود بر ولایت، تلاش میکنند ولایت را بر اصول پذیرفته شده خود منطبق کنند و حداقل در دلشان برای عبور از نظر رهبری، توجیهی وجدانپسند دست و پا کنند.
یک دورهای قصه ارشادی و مولوی بودن دستورات، ولی فقیه را علم و سعی کردند آن را تئوریزه هم بکنند، اما بازارش گرم نشد. تفسیر به رأی هم که همیشه شیوهای مرسوم بوده است. اما در مواردی هم که مواضع رهبری با واسطه نقل میشدند، مسیر خدشه بر اعتبار راوی را طی کردند تا جایی که رهبری خود مواضع را علنی و به قولی «پشت بلندگو» بیان کنند.
در ماجرای نهی رئیسجمهور اسبق از کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری یک نفر از اعضای دفتر و نیز یکی از نزدیکان رهبر را به اقدام خودسرانه بیاطلاع رهبری متهم کردند. در ماجرای برجام یک عضو دیگر دفتر رهبری را، حالا در موضوع تذکر به برخی مسئولان، یک عضو دفتر نشر را.
در موضوع واکسن گفتند رهبر مخالف واکسن بوده و مجبورشان کردهاند مقابل دوربینها آب مقطر بزنند، در موضوع تعطیلی حرمهای اهلبیت برای کرونا، مقابل نمایندگان رهبری ایستادند و... چه آنکه در همه موارد ذکر شده، پذیرش این موضوع که رهبری نظری خلاف نظر آنان دارد، برایشان دشوار بود. هر کسی را هم که با آنها موافق نبود، تکفیر کردند، چنانکه اکنون هر منتقدی به بخشی از عملکرد گشت ارشاد را دنبالهروهای اسرائیل و یهودی و اشاعه دهنده فحشا و منکر میدانند!
تبعات خطرناک این تندرویهای تکفیری، به همین جا ختم نمیشود. امام خمینی هنوز در قید حیات بودند که برخی – از نهضت آزادی تا بیت آیتالله منتظری- به احمد آقا، فرزند ایشان تهمت جعل دستخط امام را زدند، چه آنکه آن نظرات را برنمیتافتند. آن تهمتها در ظاهر به مرحوم احمد خمینی بود، در باطن، اما به خود امام میخورد که آن همه از اقتدار خویش دور مانده که نزدیکانشان توانایی جعل دستخطشان را یافتهاند و ایشان حتی پس از اطلاع عموم هم توانایی برخورد با جاعل و جاعلان را ندارند! هیهات!
اکنون هم اینگونه است. رهبری که این جماعت میخواهند باید نقطهضعفی داشته باشد. هیهات! آیتالله خامنهای رهبر قدرتمندی است که به یک اشارهاش، خاکی که رژیم صهیونیستی اشغال کرده، هدف قرار میگیرد و معادلات سیاسی و نظامی جهان را تغییر میدهد، حال بگوییم اعضای دفترش میتوانند به ایشان دروغ ببندند و بساطشان هم جمع نشود؟! از سویی، چه استبعادی است که این اعتبارزداییها بعدتر به همان تهمتهای جعل دستخط نرسد و حکایت تلخ علیه امام را علیه رهبری هم نشنویم؟
تبعات خطرناک دوقطبیسازی از آقا و دفتر آقا را میبینید؟ نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و میتوانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.